کد مطلب:141945 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

امام و پیام به خیمه ها
اسب امام در اطراف آن حضرت می چرخید و خود را به خون امام آغشته می كرد. [1] ابن سعد گفته بود: «این اسب، از اسبان خوب پیامبر است. او را بگیرند و محاصره كنند» اما مردم شام در این امر ناكام مانده بودند. بنابراین گفت: «او را رها كنید تا ببینم چه می كند» او پیشانی خود را به خون حسین آغشته كرد و شیهه ای زد. [2] به فرموده ی امام باقر علیه السلام آن حیوان پیوسته از ستم به حسین و از امتی كه پسر پیامبرش را كشته می نالید و آن حیوان شیهه كشان به خیمه گاه می دوید. [3] .

«فلما نظرن النساء الی الجواد مخزیا، و السرج علیه ملویا، خرجن من الخدور،


ناشرات الشعور، علی الخدود لاطمات، و للوجوه سافرات، و بالعویل داعیات، و بعد العز مذللات، و الی مصرع الحسین مبادرات؛ [4] هنگامی كه چشم زنان به آن اسب با یال و كاكل پر خون و زین واژگون افتاد، از خیمه گاه بیرون ریخته، موی پریشان كردند و بر صورت سیلی می زدند، بر چهره خود می نواختند، و فریاد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواری افتادند و به سوی قتلگاه حسین شتابان می دویدند».

ام كلثوم فریاد می زد: «وا محمداه وا علیاه، وا جعفراه وا حمزتاه هذا حسین بالعراء صریع كربلا؛ [5] ای محمد و ای پدرم، ای علی جان و ای جعفر طیار و ای حمزه (سیدالشهداء) این حسین است كه عریان به روی خاك كربلا افتاده». اما زینب علیهاالسلام این گونه می نالید: «وا اخاه وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء اطبقت علی الارض، و لیت الجبال تدكدكت علی السهل؛ [6] وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! ای كاش آسمان بر زمین می افتاد و كوهها بر دشت ها به هم می خورد». حضرت زینب علیهاالسلام نزدیك امام رسیده بود.

در همان حال عمر بن سعد با عده ای از یارانش به قتلگاه نزدیك شده بود و امام در آخرین لحظات عمر شریفش به سر می برد. پس زینب فریاد زد: «ای عمر! اباعبدالله را می كشند و تو به او می نگری»؟ وقتی عمر سعد از زینب روی گرداند، اشك چشمانش بر موهای چهره اش جاری شد. [7] زینب فرمود: «و یحكم، اما فیكم مسلم، فلم یجیبها احد؛ [8] .


وای بر شما! آیا در بین شما مسلمانی نیست؟ احدی او را پاسخ نداد.» پس از آن ابن سعد فریادی بر سر مردم زد كه: «بر او فرود آیید و او را راحت كنید» شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سینه امام نشست و محاسن شریف آن ولی اعظم الهی را گرفت و با دوازده ضربت [9] سر مقدس عزیز زهرا علیهاالسلام را از تن مقدسش جدا ساخت.

آخرین مناجات امام «الهی رضا برضاك؛ خدایا به رضای تو راضی و خشنود هستم» و آخرین كلامش «بسم الله و بالله و فی سبیل الله؛ به نام خدا و به كمك خدا و در راه خدا» بود.



[1] امالي الصدوق، ص 98؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37.

[2] بحارالانوار، ج 10، ص 205.

[3] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37.

[4] بحارالانوار، ج 98، ص 322.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 60؛ مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37.

[6] اللهوف، ص 54.

[7] الكامل في التاريخ، ج 2، ص 572.

[8] الارشاد، ج 2، ص 112.

[9] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 37.